چهارم فروردین 1357
به مناسبت نزدیک شدن چهلمین روز شهدای تبریز، از سوی امام خمینی اعلامیهای انتشار یافت که در قسمتهايی از آن آمده بود: « با فرا رسیدن اربعین مقتولین مظلوم تبریز، غمهای ملت غیرتمند تجدید میشود... کشتارهاي بیرحمانه قم، ایران را به هیجان آورد و تبریز عزیز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری کشاند و کشتار دسته جمعی تبریز، مردم غیور ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است انفجاری که دست اجانب را به خواست خدای متعال برای همیشه قطع کند. مصیبت بزرگی را که بر برادران تبریزی وارد شد، اربعین آن را در سوگ هستیم و ملت ایران نیز در آن روز با عزای عمومی خود به ملتهای جهان بفهمانند که ما با چه شرایطی زندگی می کنیم.»
دهم فروردين 1357
ایران، عزادار چهلمین روز شهدای تبریز بود. قم و مشهد، جهرم، اصفهان، بهبهان، تبریز، کاشان، ساوه، همدان، خوی، خرمشهر و یزد یکسره تعطیل بود و مردم برای شرکت در مجلس سوگواری در مساجد اجتماع کرده بودند. در یزد، مردم که به دعوت آیت الله صدوقی در مسجد روضه محمدیه اجتماع کرده بودند، بعد از سخنرانی ایشان دست به تظاهرات زدند و هنگام عبور از میدان پهلوی با پلیس درگیر شدند. در قم و جهرم نیز ماموران که نتوانسته بودند با گازهای اشکآور و ماشینهای آبپاش مردم را متفرق کنند، دست به تیراندازی زدند. یزد، سه شهید و بیش از بیست مجروح داد. در اهواز، یک جوان شهید شد و در جهرم دختری 14 ساله به شهادت رسید.
نوزدهم ارديبهشت 1357
پس از گذشت یک ماه پر التهاب و آکنده از درگیریها و تظاهرات مختلف، فعالیتهای اعتراض آمیز مردم هنوز هم ابعاد وسیعی نداشت. با فرا رسیدن چهلمین روز شهدای یزد، جهرم و اهواز، ناگهان در بیست و یک شهر کشور تظاهراتی با این وسعت در این تعداد شهر برپا میشد. در قم، یزد، جهرم، و کازرون، نظامیان ناچار به تیراندازی شدند. تمام کلاسهای دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ملی تهران و همچنین دانشگاه آذرآبادگان (تبریز) تعطیل شد.
دهم خرداد 1357
در آستانه سالگرد قیام پانزده خرداد، حضرت آیت الله خمینی نطقی ایراد کردند و درباره سیاست اعطای آزادیهای فردی و اجتماعی که از سوی دولت ایران اعلام شده بود گفتند: « این چه وضعی است که در ایران است؟ این چه آزادی است که عطا فرمودند؟ مگر آزادی عطا شدنی است؟ خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه آزادی را عطا کردیم جرم است. آزادی مال مردم است، قانون آزادی داده، خدا به مردم آزادی داده، اسلام آزادی داده. عطا کردیم چه غلطی است؟ به تو چه که عطا کنی، تو اصلاً چه کاره هستی این آقای دروازه تمدن بزرگ، خود تهران را ملاحظه کرده است؟ این طوری که آقایان نوشتهاند چهل و چند منطقه است که این مناطق را زاغه نشینها و چادر نشینها هستند... ملت ایران جنایات 15 خرداد را فراموش نخواهد کرد ... تکلیف الهی است که باید با هم باشید. اگر بنا شد صحبت کنند، همه صحبت کنند... اگر بنا شد ساکت باشند، همه ساکت باشند.... دست واحد باشید.»
پانزدهم خرداد 1357
از چند روز قبل اعلامیههایی در مشهد و چند شهر دیگر پخش شد که در آن از مردم خواسته شده بود روز دوشنبه پانزدهم خرداد در خانههای خود متحصن شوند و تا ساعت 5 بعد از ظهر، تدارک آذوقه ببینند تا مجبور به خروج از خانه نشوند. در این اطلاعیه آمده بود «سکوت باشکوه سراسر مملکت، گویاترین زبان ملت و کوبندهترین مشت بر دهان استبداد خواهد بود. بهانه از دست دشمن گرفته و مجال برای خرابکاری و میدان برای آدمکشی به او ندهیم.»
با انتشار اعلامیههای مختلفی که مخفیانه میان مردم پخش میشد، بازاریان، کارمندان و دانشجویان نیز اعلام کردند که روز دوشنبه به محل کار و درس خود نخواهد رفت. دولت طی بخشنامه شدید اللحنی به کارمندان اخطار کرد چنانچه روز دوشنبه در محل کار خود حضور نیابند، اخراج خواهند شد. جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت نیز گفت: مردم اتفاقاً باید در این روز بیشتر به خیابان بیایند. باید مغازهها باز باشند تا نشان بدهند که یک عده معدود گمراهی نمی توانند پیشرفت یك مملکت را متوقف سازند.» این اعتصاب، اگر چه فراگیر نشد، اما بسیاری از شهرهای کشور را به صورت نیمه تعطیل درآورد دانشجویان نیز در بعضی از دانشگاهها دست به اعتصاب زدند و کلاسها را تعطیل کردند. در هند و آمریکا نیز دانشجویان ایرانی علیه دولت تظاهرات کردند.
بيستوهشتم خرداد 1357
اولین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی موجب برپایی راهپیمایی و برگزاری مراسم ختم در اکثر شهرهای ایران شد. این مراسم در بابل و مشهد به درگیری با ماموران انجامید و باز هم منجر به شهادت عدهای شد.
هشتم تير 1357
دفتر حزب رستاخیز – تنها حزب سیاسی– کشور تقسیم حزب به سه جناح مختلف را تصویب کرد. این سه جناح عبارت بودند از: جناح مرکزی، چپ با گرایشهای سوسیال، دمکراسی، و جنبش راست میانهرو. این گروها به طور نسبی مستقل و دارای کرسیهایی در مجلس بودند و وظیفه احزاب مختلف را برعهده داشتند.
هدف دولت از اقدام به چنین کاری کاستن از فشار فزاینده مردم ناراضی و بازکردن کانالی مطمئن و قابل کنترل برای هدایت سیل اعتراض و آشوب بود، به نحوی که اصل حکومت صدمهای نبیند.
نهم تير 1357
کرمانشاه، شاهد بزرگترین راهپیمایی تاریخ خود تا آن زمان بود. پنج هزار نفر در سطح شهر راهپیمایی کردند. پلیس که قادر به کنترل مردم نبود ، به رویشان آتش گشود و دو نفر کشته و صدها نفر مجروح شدند. شیراز نیز درگیر ناآرامیهای هر روزه بود و مردم، دو مامور پلیس را مجروح کردند.
دوازدهم تير 1357
امام(ره) در پیامی از مردم خواستند تا به عنوان اعتراض جشنهای سوم و پانزدهم شعبان را برگزار نکنند. در قسمتهایی از این پیام آمده بود:
«کراراً از ایران نظر اینجانب را درباره مراسمی که به عنوان جشنهای سوم و پانزدهم ماه شعبان برپا میشده خواستهاند. معالاسف رژیم منحط، برای ایران عیدی نگذاشتهاست. در حال حاضر ملت عزیز در عزای عزیزان خود نشسته، چگونه ممکن است کسی نظر بدهد که جشن بگیرند و شادمانی کنند. اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ملت ما عزا شدهاست، بدون هیچ تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد در تمام ایران در مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ، اجتماعات عظیم به پا کنند و گویندگان شجاع و محترم مصائب وارده بر ملت را به گوش شنودگان برسانند و هر چه بیشتر کارهای ضداسلامی و قانونی رژیم را افشا کنند و خوف را که از جنود ابلیس است از دل بیرون کنند و در ادامه نهضت که موافق رضای خداوند متعال و ولی عصر(عج) است کوشش کنند و این چراغ فرزنده هدایت را روشن و روشنتر نگهدارند.»
سيام تير 1357
در این روز که برابر با پانزدهم شعبان و میلاد حضرت قائم (عج) بود، به جای جشن و شادمانی در سراسر کشور تظاهرات ضددولتی برپا شد. این راهپیماییهای اعتراضآمیز در پی پیام دوازدهم تیر ماه امام خمینی صورت گرفت. در تهران، پلیس از سخنرانی استاد مرتضی مطهری جلوگیری کرده و جلسه را بر هم زد و متن این سخنرانی، بعداً به طور مخفیانه در کتابی به نام «نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر» به چاپ رسید.
يكم مرداد 1357
تظاهرات شهر مشهد به خون کشیدهشد. مردم در اطراف صحن مطهر امام رضا(ع) و حیاط مدرسه نواب اجتماع کردهبودند و شعار میدادند. پلیس که دستورهای شدیدی برای مقابله با هر نوع اجتماع ضددولتی داشت، با دادن اخطارهای پیاپی سعی در پراکندهکردن مردم کرد، اما هیچ کس از جمع جدا نشد. ماموران به سوی مردم حمله کردند و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. عده زیادی به سوی صحن امام رضا(ع) گریختند و در حرم پناه گرفتند. دو چرخبال نظامی، از آسمان گلولههای گاز اشکآور را در صحن حرم فرو ریختند، اما مردم همچنان مقاومت میکردند. صدای فریاد و شعار جمعیت تا چند خیابان آنسوتر شنیده میشد. پلیس دست به تیراندازی زد و صحن حرم از خون مردم رنگین شد. مردم خشمگین به خیابان ریختند و با ماموران تن به تن درگیر شدند. شهر مشهد تا ساعتهایی از شب ناآرام بود.
چهاردهم مرداد 1357
سالگرد قیام مشروطه با شکوهی غیرعادی و بیسابقه در ایران جشن گرفته شد. شاه به همین مناسبت پیامی خطاب به ملت ایران فرستاد و در خلال آن وعدههای بسیاری به مردم داد که مهمترین آنها چنین بود «ما به اندازه ممالک دمکراتیک اروپایی آزادی خواهیم داشت و مثل ممالک اروپایی حدود آزادی هم تعیین خواهد شد.... ما آزادی اجتماعات خواهیم داشت. باید اجتماعاتمان مسالمت آمیز باشد و کسی حامل اسلحه نباشد....آزادی گفتار، آزادی قلم نیز مطابق قانون مطبوعات خواهد بود، آنچه که به طور قطع میتوانم بگویم این است که انتخابات باید صددرصد آزاد باشد یعنی هر کس رای خودش را بدهد و آن رای خوانده شود...»شاه صریحاً اظهار داشت که «رژیم سلطنتی با سرنوشت ملت ایران آمیخته است»به رغم این وعدهها، در شیراز تظاهرات شبانه و کوچک عدهای از مردم که بعد از سخنرانی از مهدیه بر میگشتند به خون کشیدهشد. در خرمآباد، دفتر حزب رستاخیز مورد حمله قرار گرفت و دانشگاه تهران صحنه اعتراضها، تظاهرات و اعتصابهای هر روزه بود.
پانزدهم مرداد 1357
ماه مبارک رمضان فرا رسید. با آغاز این ماه، مساجد به صورت پایگاههای اصلی مبارزه مردم درآمد: محلی مطمئن برای شنیدن سخنانی تازه که همه مشتاق شنیدن و دانستنش بودند: مکانی برای تبادل اطلاعات و بحث و گفتوگو یا دستبهدست شدن اعلامیهها و نوارها و کتابها.
بيستم مرداد 1357
مردم اصفهان در بزرگترین تظاهرات خود، از اولین ساعات صبح با اجتماع در خیابانها، راهپیمایی بزرگی را آغاز کردند که پس از دخالت پلیس به عکس العمل مردم و آتش زدن تمام مشروب فروشیها و قمارخانههای شهر انجامید.در این روز، به دفتر حزب رستاخیز، برخی بانکها و ادارات دولتی نیز خساراتی وارد آمد. حرکت خودروهای نظامی در سطح شهر به اصفهان چهرهای نظامی داد. مردم با تنه درختان، بعضی از خیابانهای اصلی شهر را بستند تا به این وسیله از جابهجایی خودروهای نظامی جلوگیری کنند . صدای تیر اندازی تا ساعتها ادامه داشت، دولت درباره وقایع اصفهان اعلامیه بسیار تندی صادر کرد که در بخشی از آن آمده بود:
«عدهای خرابکار که هیچ هدفی جز نابودی و ویرانی ندارند در شهر اصفهان دست به تظاهرات زدند و شروع به آتش زدن اموال عمومی و اموال مردم کردند. درختها را بریدند و شیشه ها را شکستند به طوری که بیم آن میرفت تمام شهر را به آشوب وآتش بکشند. به دنبال این حوادث، دولت از نظر وظیفهای که به عهده دارد در اصفهان حکومت نظامی اعلام کرد تا از خرابکاری و اتلاف اموال مردم و کشت و کشتار جلوگیری شود. دولت وظیفه خود میداند با کمال قدرت جلوی این آشوبگران را بگیرد، دولت همه اقدامات لازم را برای دستگیری و مجازات قانونی خرابکاران و آشوبگران خواهدکرد ... از این پس تا اطلاع ثانوی عبور و مرور در سطح شهر اصفهان از ساعت 8 شب تا 6 صبح ممنوع اعلام میشود.»
بيستويكم مرداد 1357
سرلشکر ناجی، فرماندار نظامی اصفهان شد. فرودگاه این شهر از ساعت 8 شب تا شش صبح بر روی تمام پروازهای داخلی و خارجی بسته شد، در همایونشهر و نجفآباد نیز تظاهرات گستردهای برگزار شده بود، حکومت نظامی و مقررات منع رفت و آمد اعلام شد.در شیراز ، مردم برای مخالفت با جشن هنر که هر ساله در این شهر برگزار میشد و شامل برنامههایی خلاف اعتقادات مردم و عفت عمومی بود، تظاهرات کردند. در نتیجه، میان آنها و ماموران زدو خورد شدیدی روی داد که طی آن سه نفر به شهادت رسیدند و ساختمانهای دولتی و بانکها بر اثر حمله مردم صدمه دیدند.
منوچهر آزمون استاندار فارس اعلام کرد که من: «من با قدرت هر چه تمامتر به وظایف قانونی خود عمل میکنم» اما مردم با اعلام عزای عمومی، مغازهها را بستند و شهر را به تعطیلی کشاندند. در تبریز نیز چهار هزار دانشجوی دانشگاه آزاد آبادگان دست به تظاهراتی پر شور زدند. در ماههای گذشته، این دانشگاه دستخوش اعتصابها، تحریم کلاسهای درس و تظاهرات گوناگون بود. داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی با اظهار تاسف از وقایع اصفهان و شیراز اعلام کرد که در جریان ناآرامیها اصفهان چهار نفر از مردم کشته و هفت نفر زخمی شدهاند و پنجاه و نه نفر از ماموران انتظامی و آتشنشانی نیز مصدوم شدهاند. او گفت: «البته جای هیچگونه نگرانی نیست، ما وارد یک جریان آزادیهای سیاسی و باز کردن فضای سیاسی کشور شدهایم و انتظار چنین حوادث طبیعی را داریم، اما مردم نباید نگران باشند. ما از آشوب با وسایل مختلف جلوگیری میکنیم و یکی از این وسایل حکومت نظامی است.»
بيستوهشتم مرداد 1357
هفتصد زن و مرد و کودک در سینما رکس آبادان سوختند. ساعت ده شب، تماشاگران فیلم (گوزنها) در سینما رکس آبادان، خود را در محاصره شعلههای آتش دیدند. مردم به سمت درهای خروجی هجوم بردند، اما درها از پشت قفل شدهبود. شعلهها هر لحظه بیشتر میشدند و راه فراری نبود. ماشینهای آتشنشانی بسیار دیر رسیدند. آتش، چهار ساعت بعد یعنی حدود ساعت دو بامداد مهار شد، در حالی که سیصدو هفتادوهفت تماشاگر خاکستر شده وبقیه نیز به شدت سوخته بودند. شهر آبادان یکسره ماتم زدهبود. دولت، عامل حریق آشوبگران و خرابکاران معرفی کرد، اما امام در پیام تسلیت خود ساواک را مسوول مستقیم این جنایت دانست. مردم نیز معتقد بودند رژیم برای بدنام کردن انقلابیون دست به این جنایت زدهاست، تا هفتهها بعد در سراسر ایران مجالس ختم و ترحیم قربانیان این فاجعه بزرگ برپا میشد البته در بیشتر مواقع این مجالس به اجتماعات ضد دولتی تبدیل میشد، آبادان تا چندین روز به صورت شهری نیمه تعطیل و آشوب زده درآمد. هیئت رسیدگی به علل آتشسوزی، پس از بررسیهای فنی، وقوع حریق و گسترش آن را عمدی تشخیص داد و مسدود کدن را خروج تماشاچیان، عدم حضور مسوولان در داخل سینما و عدم تجهیز دستگاههای آتشنشانی را از علل افزایش قربانیان دانست.
پنجم شهريور 1357
دکتر جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت و دبیر کل حزب رستاخیز، به دلیل ناتوانی در کنترل اوضاع جامعه استعفا داد. شاه فرمان نخست وزیری مهندس جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا و مدیر عامل بنیاد پهلوی را امضا کرد. شریف امامی از شاه اختیار تام گرفت و بعد از معرفی هیئت وزیران، اعلامیهای داد که از طریق رسانههای گروهی در داخل و خارج از کشور منتشر شد. در این اعلامیه خطاب به مردم آمدهبود:
«اینک که خطراتی مهلک میهن ما را تهدید میکند همه به پا خیزید تا با هم در فروغ جهانگیر قرآن و تعالیم عالیه اسلام و در قلمرو قانون اساسی به نجات مملکت همت ببندیم تا در گذرگاه خطیر تاریخی در پیشگاه تاریخ وطن و نسلهای آینده سرافکنده نباشیم.مهمترین بخش این اعلامیه وعدههایی بود که برای آرام کردن مردم داده شدهبود (ماموران و مسوولان اجرایی که در حوادث اخیر به وظایف قانونی خود عمل نکردهاند مورد تعقیب قرار خواهند گرفت.- هر گونه تجملپرستی از دستگاههای دولت رخت برخواهد بست و امکان مداخله غیر قانونی و توصیه و سفارش در امور مملکتی به احدی داده نخواهد شد.- برای رسیدن به هدف باید مبارزه پیگیر، مستمر و همه جانبه با فساد و فاسد صورت بگیرد.)- شریف امامی که کابینه خود را به نام «دولت آشتی ملی» تشکیل دادهبود، تاکید کرد:
«برای آرام کردن اوضاع همه کار خواهیمکرد. آن قدر امتیاز میدهیم که مخالفان تمام خواستههای خود را برآورده شده ببینند و دیگر چیزی برای خواستن نداشته باشند» - شریف امامی در نخستین روز کار خود برای جلب اعتماد مردم، دستور بستن تمام کابارهها و کازینوها را در سطح کشور صادر کرد و تاریخ شاهنشاهی را دوباره به هجری شمسی تغییر داد. به دنبال تشکیل دولت جدید و سیاستهای تازهاش، اعلامیهای از سوی امام خمینی (ره) صادر شد که در آن آمدهبود:
«در محیطی حکومت آشتی ملی اعلام نمودند که توپها و نانها و مسلسلها توسط ارتش و سایر ماموران در شهرستانها مشغول سرکوبی ملتی که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است. امر بیارزش بستن قمارخانهها نیرنگ دیگری است برای اغفال جناح روحانی ... در محیطی قمارخانه را به خاطر اسلام میبندند که تمام مراکز فحشا به قوت خود باقی است. جناحهای سیاسی و جبههها و نهضتها نخواهند آشتی کرد و نمیتوانند آشتی کنند که آشتی به اسارت کشیدن ملت و از دست دادن مصالح کشور است. آشتی کنیم که خون عزیزان اسلام را هدر بدهیم ؟مردم تهران نیز با شدت بخشیدن به تظاهرات اعتراضآمیز خود ویرانكردن مشروب فروشیها و سینماها، دولت جدید آشتی ملی استقبال کردند.
هشتم شهريور 1357
عکس حضرت آیت الله خمینی (ره) برای نخستین بار در صفحه اول روزنامههای تهران به چاپ رسید. شاه در مصاحبهای با تلوزیون فرانسه گفت: «درگذشته اشتباهات و سهل انگاریهای زیادی شدهاست که جبران خواهد شد و سیاست دولت در جهت آشتی با ملت»
دهم شهريور 1357
در آخرین شبهای احیاء، ماموران مسلح در میدان ژاله به سوی عدهای از مردم که هنگام بازگشتن از جلسه دعا و سخنرانی علامه نوری به صورت دسته کوچکی شعار می دادند ، تیر اندازی کردند .ده نفر به شهادت رسیدند و بسیاری مجروح شدند. بعد از این واقعه ، میدان ژاله (شهدا) نام گرفت. تظاهرات خونین هفده شهریور نیز به مناسبت هفتمین روز همین شهدا انجام شد. در این روز شهرهای مشهد، شوشتر، قزوین ، قم ، اردبیل و آبادان نیز در درگیری هایی با نیروهای مسلح ، ده ها شهید دادند .
سيزدهم شهريور 1357
نماز عید فطر که به امامت آیت الله دکتر محمد مفتح در تپههای قیطریه برگزار شد، به بزرگترین راهپیمایی مردمی تا آن زمان تبدیل شد. صدها هزار مرد و زن نمازگزار پس از شنیدن سخنرانی حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر از قیطریه به سمت مرکز شهر حرکت کردند. برای نخستین بار تمام زنان باحجاب اسلامی پیشاپیش جمعیت حضور داشتند و نیز برای اولین بار حکومت اسلامی به عنوان خواست نهایی مردم در این راهپیمایی مطرح شد . نماز عید آن روز در میدان ژاله که به خاطر شهادت عده ای در شب دهم شهریور میدان شهدا نامیده می شد ، به امامت آیت الله علامه یحیی نوری در غرب تهران به امامت آیت الله مروارید اقامه شد. مردم از این دو نقطه نیز به سوی مسیر اصلی راهپیمایی، حرکت کردند. نظم این راهپیمایی حیرتانگیز بود .خبرنگاران خارجی آن را ( شبیه یک رژه نظامی فوق العاده ) توصیف کردند صدها موتور سوار پیشاپیش جمعیت حرکت کرده و مسیر را برای راه پیمایان باز می کردند .جوانان زیادی که با جملاتی کوتاه، بیانگر خواستههای مردم بود، بر فراز دستها دیده میشد با عبور راهپیمایان از هر خیابان، مردم از خانه های اطراف به آنها می پیوستند و جمعیت هر لحظه بیشتر میشد.
ساکنان خانههای سر راه با شربت خنک، آب سرد و شیرینی و ساندویچهای کوچک، از مردمی که هنوز روزه خود را نشکسته بودند، پذیرایی میکردند. از آن جا که هوا گرم بود عدهای با شلنگ از منازل خود بر سر راهپیمایان آب می پاشیدند .گل فروشی های سر راه در اوج هیجان همراهی با مردم ، تمام گلهایشان را به پای جمعیت میریختند. ارتش با تجهیزات کامل، مسیر راهپیمایی را در کنترل داشت ، اما مردم با گاباران کردن آنها و شعارهایی که در آن سربازان را برادر می خواندند ، امکان هر نوع خشونتی را از آنها سلب م یکردند در مقابل حسینیه ارشاد جمعیت به یاد دکتر علی شریعتی سرود خواند و در بزرگ حسینیه را گلباران کرد. فرمانده واحد مستقر در محل سعی کرد با اخطارهای پیاپی مردم را متفرق سازد که ناگهان سربازانش را در محاصره هزاران شاخه گل و آغوشهای گشوده دید مردم شاخه های میخک و گلایل را در لوله اسلحه ها گذاشتند و سربازان را در آغوش کشیدند . نظامیان از شدت تاثر میگریستند.
پس از ساعتها، درست هنگام ظهر جمعیت به خیابان پهلوی رسید .نماز ظهر همانجا اقامه شد. مردم، در جویهای کنار خیابان وضو گرفتند وروی آسفالتهای داغ به نماز ایستادند، در حالی که عده زیادی به تماشای این صحنه ایستاده بودند و همه به احترام نمازگزاران سکوت کرده بودند. پس از اقامه نماز، راهپیمایی ادامه یافت. در چند نفطه جمعیت از حرکت ایستاد و به سخنرانیهای کوتاهی که توسط افراد مختلف ايراد میشد گوش داد.
این تظاهرات که از ساعت 8 صبح آغاز شده بود، بعد از ساعت 9 شب ، خاتمه یافت در حالی که جمعیت مسیری طولانی از شمال تا جنوب تهران را طی کرده بودند. مردم پس از گذشتن از جاده قدیم شمیران، خیابان تخت طاووس، خیابان عباس آباد خیابان پهلوی و میدان 24 اسفند( انقلاب) سرانجام در میدان راه آهن در حالی که بیش از 12 ساعت را پیموده بودند ، به تدریج متفرق شدند. خواست اصلی مردم در این راهپیمایی، حکومت اسلامی، آزادی تمام زندانیان سیاسی به خصوص آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری بود . در خاتمه این راهپیمایی، روز پنج شنبه شانزدهم شهریور به یاد کشته شدگان میدان ژاله تهران و مشهد و قم تعطیل عمومی اعلام شد. مردم یکدیگر را به شرکت در تظاهرات آن روز دعوت می کردند. در این روز، شهر ایلام طی درگیریهای شدید نروهای امنیتی با مردم، چهار شهید داد. در همدان، مجسمه داریوش را شکستند و در دیگر شهرهای کشور نیز نماز عید فطر به راهپیماییهای ضد دولتی تبدیل شد.
پانزدهم شهريور 1357
حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت راهپیمایی عید فطر خطاب به ملت ایران پیامی انتشار دادند که به سرعت در سطح کشور پخش شد. در بخشهایی از آن پیام آمدهبود:
عید سعید بزرگ مسلمانان و شجاع ایران را تبریک میگوییم. عید فطر امسال عید حماسه و جنبش هر چه بیشتر تمام جناحهای ملت ایران بود. ملت عظیمالشان ایران نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستی به خود راه ندهید که نمیدهید. مطمئن باشید به امید خدا پیروزی و سرافرازی نزدیک است. پس از ماه مبارک رمضان گمان نشود که تکلیف الهی فرق کردهاست .به حرفهای فریبنده شاه و دولت و طرفداران اندک آنان گوش ندهید که جز برای به دست آوردن فرصتهای شیطانی چیزی نیست.همچنین در این روز، دولت طی اعلامیهای که بارها از رادیو وتلوزیون قرائت شد و در روزنامه ها نیز درج گشت، هرگونه تجمع و تظاهرات را در سطح کشور ممنوع اعلام کرد.
شانزدهم شهريور 1357
راهپیمایی ، این بار نیز طبق قرار روز عید فطر، از تپه های قیطریه آغاز شد.دولت که روز چهارشنبه پانزده شهریور ممنوعیت هرگونه اجتماعی را اعلام کردهبود، تمام طول مسیر راهپیمایی را از ساعت 6 صبح با نیروهای مجهز به سلاحهای سبک، مسلسل و گاز اشکآور پوشش داده بود ، اما مردم باز همان شیوه خلع سلاح کننده روز عید فطر را در پیش گرفتند، گلباران کردن سربازان و دعوت از آنها برای پیوستن به مردمشان و یاری دین خدا. این بار نیز حضور زنان در اولین صفوف راهپیمایی چشمگیر بود. باز هم راهپیمایان توسط اهالی منازل سر راه با آب و شربت و غذا ، پذیرایی شدند . در این روز مردم به ابتکار زیبایی دست زدند سکوت در مقابل بیمارستانها .وقتی جمعیت از مقابل بیمارستانی میگذشت ، همه در سکوت کامل مشتهایشان را بلند میکردند و به راه خود ادامه میدادند .عظمت سکوت ناگهانی بیش از یک میلیون نفر، بسیار زیبا و حیرت آور بود. بیمارانی که از پنجره اتاقهایشان ناظر این رفتار بودند با پرتاب گل به سوی مردم همبستگی خود را نشان می دادند.
نماز ظهر در پیچ شمیران به امامت آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی اقامه شد. در بخشی از مسیر میان مردم و ماموران زد و خوردی صورت گرفت که طی آن پلیس از گاز اشک آور استفاده کرد و اقدام به تیراندازی کرد و بعضیها با شنیدن صدای تیر گریختند، اما عدهای از زنان در صفوف اول بودند بازوها را به هم زنجیر کردند و وسط خیابان ماندند و فریادزنان رو به سربازان شعار میدادند (برادر ارتشی چرا مرا می کشی؟ ) با دیدن این صحنه آنها که گریخته بودند بازگشتند و با حلقه کردن دستها در هم، زنجیر محافظی گرد زنان تشکیل دادند و از میان دود وگازهای اشک آور گذشتند.
سرانجام جمعیت به راه خود ادامه داد. در میدان شهیاد که همین روز آزادی نام گرفت قطعنامه راهپیمایی قرائت شد که در آن، اهداف راهپیمایی مشخص شدهبود. دستیابی به استقلال ، آزادی وجمهوری اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین انحلال ساواک، از مهمترین خواستههای مردم در این راهپیمایی بود. راهپیمایی ساعت هشت و نیم شب – حدود دوازده ساعت پس از آغاز – خاتمه یافت، در حالی که مردم خطاب به هم فریاد می زدند (فردا صبح 8 صبح میدان ژاله باشیم ) بعد از این تظاهرات ، هیئت دولت با تشکیل جلسه ای فوقالعاده شبانه تصویب نامه ای صادر کرد به موجب آن از روز 17 شهریور در تهران و یازده شهر دیگر یعنی قم،مشهد، تبریز، جهرم، کازرون، کرج، اهواز، اصفهان ، قزوین و آبادان به مدت شش ماه حکومت نظامی برقرار می شد. ارتشبد غلامعلی اویسی نیز از همین روز به سمت فرماندار تهران منصوب شد.از سوی دیگر کارکنان ماشینسازی تبریز و اراک کارکنان وکارمندان سازمان آب منطقهای فارس و مشهد ، برای به دست آوردن امکانات رفاهی بیشتر ، دست به اعتصاب زدند.
هفدهم شهريور 1357
اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران، در اخبار ساعت شش صبح از رادیو پخش شد. در این اطلاعیه تاکید شده بود هر گونه اجتماع بیش از 3 نفر ممنوع است و مردم از ساعت ده شب تا شش صبح حق خروج از منازل خود را ندارند. این در حالی بود که بسیاری از مردم زودتر از این ساعت برای شرکت در راهپیمایی به سمت میدان ژاله به راه افتاده بودند و یا اصلاً رادیوهای خود را روشن نکرده بودند. حدود ساعت 8 صبح، جمعیت زیادی در میدان شهدا و خیابانهای اطراف آن اجتماع کرده بودند در خود میدان تیربارهایی نصب شده بود که مردم را هدف گرفته بودند و سربازان مسلح بر پشت بامها ساختمانهای مشرف به میدان مستقر بودند. یک چرخبال نیز که اکثر مردم فکر میکردند در حال فیلمبرداری است بالای سر جمعیت پرواز میکرد. جمعیت به تدریج برای آغاز راه پیمایی آماده می شد و دسته ها شکل می گرفت که فرمانده نیروی نظامی از مردم خواست تا با آرامش متفرق شوند ، بعد از چند اخطار ، مردم تکبیرگویان روی زمین نشستند .ساعت حدود نه صبح بود که تیراندازی با شدت و از هر سو آغاز شد کسانی که در صفوف عقبتر بودند باور نمی کردند که سربازان به مردم تیر اندازی کنند آنها فریاد میزدند تیراندازی هوایی است اما تیراندازی هوایی نبود در همان دقایق اول تعداد زیادی زن و مرد و کودک بر زمین افتادند مسلسلهایی که بر پشت بام اداره برق و دیگر بامها کارگذاشته بودند، مردمی که هراسان به اطراف میگریختند هدف قرارداده بودند .چرخبال نیز از بالا به روی مردم آتش گشوده بود مردم که راه فراری نداشتند به کوچه ها گریختند و اهالی محل با بازگذاشتن درب خانه ها به آنها پناه دادند و از این طریق جان عده زیادی از مرگ حتمی نجات پیدا کرد تعدادی با دراز کشیدن در جویهای خیابان خود را تاز یر رس سربازان دور کردند صدای تیر اندازی سر و وضع کسانی که از مهلکه نجات یافته بودند و دستهای آغشته به خونشان را بلند کرده بودند خبر کشتار به کسانی که در راه آمدن به سوی میدان شهدا بودند، رساندند و آنها را از ادامه راه بازداشتند کسانی با به خطر انداختن جان خود، مجروحان را زیر رگبار مسلسلها نجات دادند و در خانههای اطراف پنهان کردند. تیر اندازی تا ساعت 4 عصر ادامه یافت موتورسواران، زخمیها و شهدا را تا آنجا که امکان داشت از محل دور میکردند و به مراکز درمانی خصوصی، بیمارستان سوم شعبان یا درمانگاههای خیریه میرساندند. شایعاتی درباره ربوده شدن زخمیها از بیمارستان توسط ساواک بر سر زبانها بود که باعث میشد مردم به بیمارستانهای دولتی اعتماد نکنند، چند پزشک به طور داوطلبلنه در یک دو خانه نزدیک محل درگیری درمانگاههای موقتی تشکیل دادهبودند که وسایل و داروهای مورد نیازشان را مردم از خانه های خود تامین می کردند .جوانان با اعلام نیاز بیمارستانها و درمانگاهها به خون ، دارو و یا دیگر لوازم کمکهای مردمی را به شیوه های گوناگون جمع آوری می کردند و به مقصد می رساندند. صف طولانی اهدا کنندگان خون در مقابل بیمارستانها انتهایی نداشت و داوطلبان بسیاری بودند که مجروحین را پس از درمانهای اولیه، تا آرامتر شدن اوضاع به خانههای خودشان میبردند. خبر قتل عام مردم که توسط موتور سواران در سراسر شهر پخش شده بود ، محله های دیگر را نیز به آشوب کشید . د رتمام طول روز ، گروه های کوچک جوانان ، ماموران را به ستوه آوردند .آنها با هم شعار می دادند و به محض ضاهر شدن سربازان ، در کوچههای فرعی یا خانه ها ناپدید می شدند و سربازان را خسته و عصبی در پیچ و خم کوچهها سرگردان رها می کردند .صدای تیر اندازی در سراسر تهران به گوش می رسد .عصر آن روز، ارتش کنترل کامل شهر را به دست گرفت. همن شب اجساد شهدا و مجروحان باقی مانده توسط نیروهای امنیتی جمع آوری گردید و ماشینهای آب پاش خون شهدا را از کف خیابانها شستند.
تعداد شهدای این واقعه را پانصدو پنجاه نفر گزارش کردند اما مردم معتقد بودند که رژیم بسیاری از اجساد را در گورهای دسته جمعس دفن کرد و یا به دریاچه نمک قم ریخت. همچنین بین مردم شایع شد که سربازان اسرائیلی در آن روز رو به مردم آتش گشودند .این شبهه از آن جا به وجود آمد که سربازان در آن روز، صورتهای خود را با کلاههای محافظ پوشاندهبودند و مردم نیز نمیتوانستند باور کنند کسانی که همین دیروز آنها را برادر خود خوانده و گلبارانشان کرده بودند به رویشان آتش بگشایند.
هجدهم شهريور 1357
تهران با حضور تانکها، نفر برها و سربازان مسلح، به صورت قلعهای نظامی درآمد در شهرستانها نیز ارتش با تجهیزات سنگین خود خیابانها را اشغال کرده بود. شهرهای ایران در سکوتی سنگین فرو رفتهبود. بهشت زهرا به مرکز اجتماع مردم تبدیل شده بود. ردیف قبرهای کنده شده شمار اجسادی که در انتظار شناسایی مانده بودند و هزاران هزار عزادار خشمگین که با تشییع هر شهید بر سر و سینه میکوفتند و شعارهای تندی علیه حکومت سر میدانند. مادران، همسران، پدران و بستگان شهدا که در کنار پیکر عزیزانشان سخنرانی باشکوهی ایراد میکردند، از قبرستان بزرگ شهر کانونی برای تجمع انقلابیون ساخته بود که حکومت نمی خواست و نمیتوانست در آنجا با مردم روبرو شود.واقعه 17 شهریور بازتاب گستردهای در میان ایرانیان مقیم خارج از کشور داشت. جوانان ایران مقیم نیویورک، واشنگتن و لندن تظاهرات گستردهای علیه کشتار مردم به پا کردند، روند دستگیری مخالفان در ایران نیز شدت بیشتری یافت. بسیاری از خبرنگاران، رهبران احزاب و مخالفان سرشناس، روانه بازداشتگاهها شدند.
شاه سفر خود را به کشورهای اروپای شرقی لغو کرد و هویدا از وزارت دربار استعفا داد پس از این واقعه مجلس دولت شریف امامی را استیضاح کرد. شریف امامی مردمی که در میدان شهدا گرد آمدهبودند را آشوبطلبانی خواند که قصد داشتند اداره مخابرات، رادیو و تلويزیون و مجلس شورای ملی را اشغال کنند. مجلس سرانجام بار دیگر به شریف امامی رای داد.
امام خمینی به مناسبت کشتار17 شهریور پيام دادند که در قسمتی از آن آمده:
چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد آری اینچنین است راه امیرمومنان و سرور شهیدان امام حسین(ع) ای کاش خمینی در کنار شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدا تعالی کشته میشد. اکنون به بهانههای پوچ دست به حبس و تبعید تازه زدهاند و میزنند. باید علما و روشنفکران ملت زیر چکمه دژخیمان خرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد.... ارتش وطنخواه ایران، شما دیدید که ملت با شما دوست و شما را گلباران میکند و میدانید که این چپاولگران برای ادامه ستمگری شما را آلت قتل برادران خود قراردادهاند. به دیگر برادران ارتشی خود که شاه را رها کردهاند و در پشتیبانی مردم به دشمن حمله نموده اند بپیوندید...دیگر مراجع تقلید نظیر آیت الله گلپایگانی، شیرازی و نجفی و مرعشی نیز اعلامیههای تندی در محکوم کردن کشتار مردم و اعمال فرمانداری نظامی منتشر کردند.
نظرات شما عزیزان: